وقایع کوچه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
حـلـقـه انـگـشتـر دین را نگین افتاده بود آیۀ تـطـهـیـر بر روی زمیـن افـتـاده بود از درِ بیت الولا می رفت آتش بر فـلک پشت آن در هستی هست آفرین افتاده بود روح ما بین دو پهلوی نبی شد نقش خاک یا که جـانـان امیرالـمـؤمنـیـن افتـاده بود بضعه ای از بضعۀ ختم رسالت شد جدا آیـه ای از قلب قــرآن مبـیـن افـتـاده بود چـادر نـامـوس ذات کـبـریـا خـاکـی شده یا ز پیکر شهـپـر روح الامین افتاده بود وای من در آستـان وحـی بر روی زمین تکیه گاه محـکـم حبـل المتـیـن افـتاده بود آتش و دودی که شد از خانه زهــرا بلند شعله اش بر جان ختم المرسلین افتاده بود چار کودک را که جان عالمی قـربانشان لرزه از این غم به جسم نازنین افتاده بود میثم آن روزی که ناموس خدا را میزدند درجهان غوغای روز واپسین افتاده بود |